۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

به خیابان بیاییم

به خیابان بیاییم!

جان مردم را به لبشان رسانده اند. استثمار، فقر، گرانی، بیكاری، اعتیاد، بیعدالتی، تورم، فاصله طبقاتی، ستم ملی، ستم بر زنان، آلودگی هوا و ترافیك، اختناق و  بی حقوقی آشكار، داد همه را در آورده است. اما جمهوری اسلامی دست از دیكتاتوری وحشیانه اش بر نمی دارد. هزاران نفر را به جرم های ساده وبلاگ نویسی یا اظهار نظر مخالف و یا یك اعتراض ساده به زندان انداخته شكنجه می كنند. سركوب و حكومت نظامی اعلام نشده روش عادی حكومت شده است. دیگر حتی برایش مشروعیت انتخاباتی هم مهم نیست. انتصابات ایندفعه كه قرار است 12 اسفند برگزار شود، در شرایط دو شقه شدن حاكمیت و تشدید اختلافات “جریان انحرافی” و “جناح ولایتمدار” مفتضح تر از همیشه جلوه میكند. همه اینها در شرایطی اتفاق می افتد كه تهدیدهای جنگی اسرائیل و تحریم های آمریكا و غرب افزایش یافته است. اما آقازاده هایی كه میلیاردها دلار ثروت دارند را چه باك اگر كه قیمت كالاها به خاطر تحریم اقتصادی و یا سیاست حذف یارانه ها، دو برابر شود و مردم بر اثر نبود و یا گرانی دارو تلف شوند؟ این شیفتگان بهشت و حوری را چه باك كه در نتیجه حمله نظامی و یا بمب گذاری صدها نفر به قتل برسند؟ كه این روش معمول خود رژیم در منطقه است. چیزی كه برایشان اهمیت دارد لاف زدن درباره مبارزه با صهیونیسم و دفاع از اسلام و مبارزه با كاپیتالیسم است تا دهان معترضین را ببندند و به مخالفان انگ خدمت به بیگانه بزنند.
جمهوری اسلامی می خواهد با برگزاری مانورهای نظامی و شهری، فضای جنگی مسموم و خفقان آوری را بر جامعه حاكم كند. آمریكا برای محكم كردن امپراتوری جهانی و تامین منافع سیاسی و اقتصادی اش مساله هسته ای را بهانه كرده است و خود را حامی استقرار “دمكراسی” و “حقوق بشر” در كشورهایی مثل ایران معرفی می¬كند. معنی دمكراسی اهدایی آمریكا آشكار است. همانی است كه امروز در افغانستان و عراق می بینیم. كشتار جمعی و غارت گسترده منابع و حاكمیت مرتجعان فریبكار. صدام را بردند و مالكی را آوردند. جمهوری اسلامی افغانستان را بر پا كردند و حالا هم دارند با طالبان زد و بند می كنند. نباید اجازه دهیم كه جمهوری اسلامی و آمریكا در دعواها و زد و بندهای شان ما را آلت دست خود كنند.  اینك راه ها همه بسته به نظر می رسد. مردمی كه بیش از یكسال خواب از چشم این جانیان ربودند بعد از سركوب وحشیانه و كشتن و بگیر و ببند حكومت و بی افقی نارهبران سبز رفته رفته از خیابان به خانه بازگشته اند. بسیاری می پرسند چاره چیست حكومت وحشی است و همه را  به زندان می اندازد و می كشد. برخی می گویند كه تنها با قدرت نظامی آمریكا می توان اینها را از قدرت به زیر كشید. گروهی كوچك نیز هنوز دل خود را به این توهم خوش می كنند كه به هر ترتیب باید از طریق صندوق رای حكومت را وادار به عقب نشینی كرد. اما در واقع فقط یك راه وجود دارد: مردم باید به قدرت لایزال خود و ضرورت اتحاد به گرد یك سیاست و برنامه و نقشه واقعا انقلابی پی ببرند و بر این پایه مبارزه كنند. باید هزاران هزار نفر به خیابان بیاییم و سرنوشت خود را به دست بگیریم. از به پاخیزی جوانان شورشگر در كشورهای عربی، از پایداری مردم سوریه، از شور و ابتكار مبارزان جنبش تسخیر در آمریكا و غرب بیاموزیم. با هم سرنوشتان خود تاریخ را بسازیم. اگر قرار است جنگی درگیر شود فقط با به خیابان آمدن و اعتراضات مداوم و پیگیرانه به هر تعرض حكومت به حقوق مردم است كه می توانیم از وقوع آن جلوگیری كنیم. كنار زدن تهدیدها از سر مردم و تغییر ریشه ای وضع موجود بدون مبارزه پیگیرانه و آگاهانه و انقلابی خود مردم ممكن نیست. در سالگرد تظاهرات 25 بهمن، جماعتی كه همچنان به “دوران طلایی جمهوری اسلامی” و “امام امت” معتقدند و عنوان رهبران و سیاست گذاران جنبش سبز را یدك می كشند مردم را به برگزاری تظاهرات سكوت دعوت كرده اند. 25 بهمن سال پیش در خاطره تاریخ ثبت شده است كه هزاران هزار نفر از ما به دفاع از خیزش بهار عربی به خیابان ریختیم، دشمنان را غافلگیر و امید را در دل میلیون¬ها نفر زنده كردیم. جانیان حكومتی در آن تظاهرات خون دو یار جوان ما (محمد مختاری و صانع ژاله) را ریختند. هدف آن دو جوان و بقیه مردمی كه سال پیش به خیابان آمدند سكوت نبود. سكوت و مسالمت سیاست كسانی است كه اعتقادی به قدرت مردم ندارند. همان¬ اصلاح طلبان حكومتی كه تا دیروز راه پیشنهادی شان پناه بردن به صندوق های انتخابات بود و امروز امید بستن به فشارهای بین المللی بر سران رژیم. هر گاه جنب و جوشی در بین مردم می بینند ناگهان فعال می شوند و از ضرورت مسالمت آمیز بودن اعتراضات می گویند و فراخوان راهپیمایی سكوت می دهند. می خواهند از مردم اهرم فشاری بر رقیبان بسازند تا شاید شانس بازگشت به هیئت حاكمه نصیب شان شود. هدف شان حفظ ساختار طبقاتی قدرت در جمهوری اسلامی و رنگ و لعاب زدن به چهره زشت آن است. می خواهند بزك كنند چهره رژیمی را كه سی و سه سال مردم را در اسارت نگهداشت، شیره جان¬شان را كشید، به ثروت هایشان چوب حراج زد، و با آنان از هر بیگانه ای وحشیانه تر رفتار كرد. دو سال پیش خیلی از مردم از معنی راهپیمایی سكوت خبر نداشتند و به دنبال چنین فراخوان هایی به خیابان می آمدند. مردم نتیجه ناآگاهی و پیروی از نارهبران سبز را با سركوب و زندان و شكنجه و مرگ تجربه كردند. حالا دیگر خیلی ها می دانند كه ظرفیت عظیم مبارزات سال 88 را همین سیاست ها به هرز برد و به باد فنا داد. 

این بار نه با سكوت كه باید با فریاد به خیابان بیاییم. فریادی كه بیان آگاهی و هدف و عزم مبارزاتی ما باشد: فریاد آزادی بیان و عقیده و تشكل برای مردم. فریاد جدایی دین از دولت. فریاد رهایی زنان از زنجیر مردسالاری و پدرسالاری، برچیدن تفكیك جنسیتی و حجاب اجباری. فریاد حق تعیین سرنوشت برای ملل ستمدیده. فریاد حق اعتصاب، حق شورش، حق حاكمیت برای كارگران و زحمتكشان. فریاد انقلاب و سوسیالیسم! 
به خیابان بیاییم و فریاد برآوریم: جمهوری اسلامی باید برود! این لكه ننگ بر دامن بشریت امروز باید برود!
به خیابان بیاییم!
بهمن 1390
نشریه آتش